۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

از خودم خجالت میکشم

امروز وقتی در فیس بوک خبر آزادی محمد نوری زاد را خواندم خیلی خوشحال شدم. خوشحالی من اما زیاد طولی نکشید. وقتی به یاد آوردم زمانی را که در خیابان به جرم عکس گرفتن از اغتشاش بسیجیها مرا دستگیر کردند و من آن لحظه ترسیدم از خودم خجالت کشیدم.

از یک مرد 50 ساله چه کم داشتم که آن روز ترسیدم؟ شاید راه و رسم مردان بزرگ با کسی چون من که نهایت اعتراضم بحثهای سیاسی روشنگرانه یا اسکناس نویسی هایی از سر ناچاری است خیلی متفاوت باشد، اما جسم ناتوان او که در دفاع از حرمت انسانیت من و ما در زندان زیر مشت و لگد در هم کوبیده شد چه برتری نسبت به من داشت که آن روز از کتک خوردن ترسیدم؟ چرا ترسیدم که دستگیرم کنند و زندانیم کنند در حالی که من زن و بچه ای نداشتم که چشم انتظارم باشند و او داشت؟

از خودم خجالت میکشم که چرا از باتوم آن بسیجی که به خاطر ترس از من و ما در خیابان ایستاده بود راهپیماییم را شکستم و به خانه برگشتم.
از خودم خجالت میکشم که وقتی آن برادری که سبز پوشیده بود را در مقابل دیدگان خشمگینم میزدند و میبردند ایستادم و تنها در دلم دشنام  دادم.
آیا روالی را که در پی گرفته ام نیکوست؟
این سکوت تا کی به نام نهضت عدم خشونت توجیه گر رفتار من است؟

۴ نظر:

  1. Video Playlist - Iran: Our Pride, Their Shame: http://bit.ly/aBOE4K

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز 31 ساله چنین بوده و اینها روی همین ترس ما مردم حکومت کرده اند. ترس از خطر درست است طبیعی است و باید اجتناب کرد که خود و جامعه ات را نگه داری ولی چیزی که اینجا رخ می دهد در قلب خودت هم نیاز های انسان ها را مجاز نشمردن است. اگر چنین جوازی حتی در گوشه ای برسمیت می شماردی حتی تک آدمی مجبور نبود بخاطر حقوق پایه اش یک مو هم از سرش کم شود.ولی چنین نیست و 31 ساله این بازی ادامه دارد. پس مسئله خطر کردن تنها نیست چون وقتی آگاهی همه گیر شود دیگر قرار نیست یک مو هم از سر کسی کم شود. پس بیایید به سابقه همین آقای میر حسین موسوی نظر کنیم و در قلبمان هم شده بگوییم چرا 150000 اعدامی در مدت نخست وزیری ایشان رخ داد؟ شما به این سوال جواب دهید به خطر کردن خود و بقیه زیاد تاکید نداشته باشید چون ما زندگی را برای زنده بودن و از مزایای آن بهر مند شدن می خواهیم مثل همان هایی که در دهه شصت رفتند و بهره مند نشدند.

    پاسخحذف
  3. تا کی میخواهید با تکیه بر پاسخ به این سوال مبهم آنکه امروز رهبر مخالفتهای ما با این رژیم است را بکوبید؟
    بله، در دوران نخست وزیری ایشان اقدامی ناخوشایند (جنایتی هولناک) صورت گرفت، اما آیا شما اطمینان دارید که ایشان مسبب این جنایت بوده اند؟.. آیا در همان گوشه قلبتان صدایی نمیگوید که شاید موسوی هم از این جنایت ناخورسند بوده ولی به دلیل موقعیت آن زمان نتوانسته حرفی بزند؟... آنچه امروز من به وضوح در شخصیت موسوی میبینم چیزی است که مرا در دستیابی به حقوق از دست رفته مان حداقل در قدم اول ترغیب به حمایتش میکند.
    باشد که روزی خود او در فضایی امن پاسخگوی این سوال شما باشد!

    پاسخحذف
  4. ما بر عکس اما زمانی خجالت زده ایم که می بینیم هنوز دور و برمان کم نیستند کسانی که حتی نام نوری زاد را هم نشنیده اند! کسانی که به خود حتی زحمت ایستادن و مکث کردن و اندکی تفکر نمی دهند تا ببینند سهمشان در بازسازی میهنشان چه بوده و هست و به راحتی با بر زبان راندن این که «ما سیاسی نیستم» از بار مسئولیت انسانی شانه خالی می کنند، و کاری برای آگاه ساختنشان نمی کنیم. خوشحال باش برادر و شرمنده نباش که جزو کسانی هستی که تا این حد احساس مسئولیت داشتی که بیایی و دربارهء عذاب وجدانت بنویسی و با پرسش هایت، من و دیگرانی که آن را می خوانیم به چالش بکشی

    پاسخحذف