۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

اگر صبح قیامت را شبی هست، آن شب است امشب

نیّر تبریزی

اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب

فلک از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش
شکایت های گوناگون مرا با کوکب است امشب

برادر جان یکی سر برکن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکر یارب یارب است امشب

جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشت ، پر وحشت
تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب

سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب

بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلی
ز زلف و عارض اکبر قمر در عقرب است امشب

صبا از من به زهرا گو بیا شام غریبان بین
که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر