۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

شعری از زبان شعر

خفته بودم، خفته بودم روز و شب      بسته بودم قفل خاموشي به لب
خسته بودم، خسته از انديشه ها         خسته از جنگ تبر با ريشه ها
خفته بودم تا نبينم، نشنوم                 بار ديگر بر خيالي نگروم
بسته بودم نيش دندان بر جگر           خورده خون و مانده از غوغا به در
ناگهان اما دلم آشفته شد                   نشتري در جان من آشفته شد
«من کي ام؟ من شعر ناب زنده ام      از چه رو اينجا سپر افکند ه  ام؟
بارها من تيغ برّان بوده  ام              در تن شه نامه ها جان بوده  ام
کاوه ها را جاوداني کرده  ام            نام رستم را جهاني کرده  ام
سالها همدوش رندان بوده  ام            با فلاني کنج زندان بوده  ام
با فلاني بوده ام در کارزار              با فلاني رفته ام تا پاي دار
با فلان بن فلان بن فلان                  شهره بودم در ميان عاشقان
وقتي عاشق را لبان مي دوختند          بيت بيت جان من مي سوختند
بارها من مرد ميدان بوده  ام             شاهد شور شهيدان بوده  ام
در رگ عشقي و عارف خون شدم     جويباري بودم و جيحون شدم
در شکنجه در اسارت در عزا           من بُدم آزاده مردان را لوا
کوچه ها تاريک و دکّان بسته بود      طاق هاي خانه ها بشکسته بود
کوچه ها را فانوس بودن، زيستم        خامُشم اکنون، ندانم کيستم
خفته  ام انگار صدها سال پيش          جمجمه  م پوسيده در خاک پريش
زير خاکم من ولي روي زمين            محشري برپاست برخيز و ببين!»
خسته و دلخسته از جا خاستم             بار ديگر خانه را آراستم
بر زمين رود خروشان مي گذشت       موج بر موج پريشان مي گذشت
رود خونالوده طغيان کرده بود           خسته از بيداد عصيان کرده بود
آنچنان کوبيد سر بر سر سخت           موج موج و قطره قطره، لَخت لَخت
تا فرو غلطيد در دامان دشت              لاله ها زان گاه خونالود گشت
رود رود مادران آغاز شد                  رود دريايي سراپا راز شد
راز پنهان شعله ور شد پرشرر           خانه ي ظالم بسوزد تا سحر
چرخ مي گردد به خون عاشقان           الامان اي چرخ بي پير الامان
سروهاي نوجوانم سوختند                 ديده بر پايان راهي دوختند
جانشان در تير کردند آشکار              قطره هاي خونشان شد يار يار
چون سياووشان از آتش بگذرند           از تعلق همچو آرش بگذرند
پايکوبان پايکوبان، سينه چاک             مست مست از چشمشان گرديده تاک
خار و خس ديدي اگر زين پيشتر         حال طوفانند و زان هم بيشتر
بيم دار از غرش طوفانيان                 بيم دار از همت ايرانيان
«کاندک اندک جمع مستان مي رسند     نيستان رفتند و هستان مي رسند»
رود با رود است و دريا مي شود         گر نشد امروز، فردا مي شود
زانکه قُقنُس را ز آتش بيم نيست          عاشقان با مرگشان خواهند زيست
راه عشق است اين به خون اندر شدن    سر شدن، بي سر شدن، ديگر شدن
از چه مي ترسانيم؟ ديوانه ام               در کمند اين دل ويرانه ام
عاصي ام، شعرم، کجا من مرده ام؟      بارها زين خصم سيلي خورده ام
عشق نابم، وامدار ليلي ام                   نيست با ليلاي ديگر ميلي ام
مهر خاموشي ز لب برداشتم               بيرق آزادگي افراشتم
بيرق سروي که در خونش تپيد           از جواني ميوه اي هرگز نچيد
اين رجز مي خواند بي تير و سنان       :«اين منم، آهوي دشت بيکران
راه عشق است و هزاران حرمله          جاي تسليم است ني جاي گله
تير صد شعبه است و شيرِ شيرگير       شير مردي خواهد و جاني دلير
اين که بر تن کرده ام تنپوش اوست     هر کجا پنهان شوم آغوش اوست»
چشم آهو خونفشان بر آسمان               قامتم بشکست از اين بار گران

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

دستاوردهای جنبش سبز در مصاحبه BBC با محسن کدیور

امروز محسن کدیور در پاسخ به آخرین سؤال مجری تلویزیون BBC مبنی بر اینکه دستاوردهای جنبش سبز تاکنون چه بوده است گفت:

«جنبش سبز تاکنون دو دستاورد مهم داشته است: 1- عمومی شدن خواسته هایی که تاکنون تنها روشنفکران و نخبگان در مورد آن صحبت می­کردند. 2- پافشاری و شجاعت مردم در رسیدن به خواسته های حداقلی خودشان

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

اعتراف گیری به شکل مدرن

امشب محمدرضا تاجیک از توهم تقلب، توهم پیروزی، فصل الخطاب بودن ولایت و دست داشتن بیگانگان در ایجاد اغتشاشات و نه اعتراضات گفت. مانده ام که با این همه ارادت به رهبر و اعتقادات اصولگرایانه او را دستگیر کرده اند؟ آیا جمهوری اسلامی اینبار اعتراف گیریهای ساختگی اش را به صورت مدرن انجام میدهد؟
چیزی که مشهود بود: ردپای بدبوی شریعتمداری و یاران کیهان در سناریوی تنظیمی جهت برنامه امشب گفتگوی خبری

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

رحیم مشایی در شبکه 4: اسلامی که از آزادی دفاع نکند اسلام ناب نیست!

و در جایی دیگر
دولت آقای احمدی نژاد در مدیریت جهانی از هر اندیشه ای استقبال میکند و دولتی پاسخگوست!

ترس حكومت از مراسم 22 بهمن و مانور بسيجيها قبل از مراسم

امروز 19 بهمن ماه 88 تعداد بيش از 150 موتور سوار بسيجي، خيابانهاي ملاصدرا، ميدان دانشجو، ميدان نمازي و خيابان چمران شيراز را مورد تاخت و تاز قرار دادند. چيزي كه مسلم است ترس حكومت از برگزاري مراسم 22 بهمن ماه موجب شده است كه با برگزاري چنين مانورهايي سعي در ارعاب مردم و جلوگيري از مراسم شود.










۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

اولین موجود زنده ایرانی که به فضا رفت انوشه انصاری بود، نه لاکپشت

هنوز به ایرانی بودن انوشه انصاری افتخار میکنم !